کد خبر: 72994 | زمان مخابره: 8:40:36 - یکشنبه 10 دی 1396 | بدون نظر | |

شهید نمازیان همیشه سعی در بر طرف کردن مشکلات دیگران داشت

درجه: امیر سرتیپ شهید خلبان

نام:حبیب الله

نام خانوادگی: نمازیان

تاریخ تولد:۵/۳/۱۳۴۳

محل تولد:کرمان

تاریخ شهادت:۱/۳/۱۳۷۸

محل شهادت:دارنگون شیراز

وضعیت تاهل: متاهل (دو فرزند)

آخرین مسئولیت:فرمانده حفاظت و اطلاعات پایگاه شهید وطن پور

زندگینامه:

به گزارش نشانه  نیوز، پنجم خرداد ۱۳۴۳،‌ در شهرستان کرمان به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش معصومه نام داشت.

تا پایان مقطع کارشناسی‌در رشته علوم و فنون نظامی تحصیل کرد. سال ۱۳۶۵، ازدواج نمود و صاحب یک پسر و یک دختر شد.

خلبان ارتش‌ بود، یکم خرداد ۱۳۷۸، در دارنگون شیراز هنگام ‌مانور براثر سقوط هلی‌کوپتر به‌شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

خاطرات
سرهنگ مهدی صرامی

مهندس آرموفنت(سلاح) درباره‌ی او چنین می‌گوید:
من با شهید نمازیان از مدتها پیش آشنا بودم و هر وقت به او بر خورد می کردم،افسوس می خوردم که چرا من نمی توانم مثل او باشم.

او مردی با تقوا و با انگیزه و علاقمند به کار بود و همیشه سعی در بر طرف کردن مشکلات دیگران داشت.
هرگز اوقات بیهوده ای نداشت و زندگی اش را طوری تنظیم کرده بود که به همه ی مسائل می رسید .

و او حتی در ساعات ورزش بهتر و بیشتر از دیگران ورزش می کرد.
ساعات کارش از همه بیشتر بود و با وجود این همه تلاش، همیشه سرحال و مهربان بود.
من لحظه ی عروج او را با چشمان خودم دیدم و امروز افسوس می خورم که چرا او رفت و من هنوز باید بار گناه هستی را بر دوش بکشم.

سرهنگ خلبان هوشنگ جاوید

من سالها با این شهید همرزم بودم. او افسری فروتن، متواضع، مؤمن و پر تلاش بود و در حفظ دستاوردهای انقلاب شبانه روز می کوشید.

از اشرار و قاچاقچیان که می خواستند و می خواهند جامعه را با مواد مخدر آلوده کنند، بسیار متنفر بود و در انهدام کاروان آنان همیشه داوطلب بود.
در یکی از ماموریتها در منطقه ی روستای «نگار»در شرق کشور، کاروانی از قاچاقچیان را شناسایی کرده و به سوی آنها آتش گشودیم.

آنها نیز با انواع سلاح های خود به سوی ما تیر اندازی کردند؛ به طوری که گلوله ای در بین دو پدال بالگرد خورد.

او برای حفظ بالگرد و جلو گیری از سقوط آن از منطقه دور شد.

ولی وقتی متوجه شد که گلوله به سیستم های بالگرد آسیبی نرسانیده،دور زد و گلوله های باقیمانده در بالگرد را به سر آنها ریخت.

پس از انهدام آنها به نیروهای زمینی در اطراف اطلاع دادیم که به آن منطقه بروند و الباقی اشرار را دستگیر و مواد مخدر آنها را ضبط کنند .

که در پایان عملیات چند تن مواد مخدر به دست نیروهای خودی افتاد.
یک بار هم درمنطقه ی« نصرت آباد» در مناطق صعب العبور، یک کاروان قاچاق را که تا مرز «افغانستان» وارد «ایران» شده بود، شناسایی کردیم.

و پس از انهدام آنها با کمک نیروهای حاضر در اطراف منطقه، غنایم زیادی از آنان به دست آمد و مقدار قابل توجهی مواد مخدر به دست نیروهای خودی افتاد.
این شهید بزرگوار در خدمت به مردم، خستگی نمی شناخت. وقتی کاری برای یکی انجام می داد، از ته دل مسرور می شد و مرتب ذکر خدا را بر لب داشت .

و در عمل نشان می داد که کار او برای خداست و هر گاه کار خدایی می کرد، احساس مسرت می نمود.

سرهنگ مهدی کاظمیان، سرمکانیسین جنگ افزار هوایی

شهید «نمازیان» و شهید «اسماعیل زاده» هر دو در سلام کردن از بقیه سبقت می گرفتند و یک بار نشد که من بتوانم زود تر از ایشان سلام کنم.

با اینکه شهید« نمازیان» فرمانده بود، ولی خیلی متواضع و فروتن بود.

شب قبل از حادثه به دروازه قرآن رفتیم و شهید «نمازیان» در مزار« خواجوی کرمانی» غرق در افکار بود، گویی با آن درویش بزرگ درد دل می کرد.

وقتی برگشتیم، قبل از شام هندوانه آوردند. ایشان منتظر رسیدن شام نشد و نان و هندوانه میل کرد.

وقتی به ایشان گفتم منتظر شام خوشمزه باشد، لبخندی زد و گفت: فرقی نمی کند؛ نان و هندوانه هم مرا سیر می کند.
کارکنان مشکلات خود را خیلی راحت با او در میان می گذاشتند و او بدون غرورو خود بینی و با کمال تواضع و فروتنی به صحبت های همکاران گوش می داد.

و تا حد امکان در رفع مشکلات و نواقص آنها اقدام می نمود.

دست نوشته ها
جمعه ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

روز جمعه که مصادف با دهم اردیبهشت بود من امتحان کنکور دانشکده افسری را در سالن خزاعی برگزار

کردم می خواهم انشاءالله اگر قبول شدم تمام کارهایی که می کنم که در رابطه با دانشکده می باشد را بنویسم.

امتحان  کنکور  در سطح خوبی  برگزار  شد که  هفتاد سوال ایدئولوژی بود و هفتاد  سوال  تست هوشی و

روانسنجی  و شصت سوال علمی بود که ممکن است قبول بشم به امید خدا  گفته اند که نتایج را یک ماه

دیگر اعلام می کنند.

*********************************************************************

چهارشنبه  ۹ تیرماه ۱۳۶۱

امروز نتیجه کنکور دانشکده افسری را اعلام کردند و من هم جزء قبول شدگان  بودم. خیلی خوشحال شدم از اینکه قبول شدم و در روزنامه نوشته بود

که باید برای امتحان  مصاحبه  و معاینات  پزشکی  به تهران بروم .

من جزء گروه نهم که از پنجاه نفر  تشکیل می شد بودم کل قبولی در کنکور دانشکده در حدود  ۱۴۰۰ نفر  بود که از  بین ده هزار  شرکت کننده قبول  شده بودند.

*********************************************************************

پنج شنبه ۱۷ تیرماه ۱۳۶۱

در این چند روز که از اعلام نتیجه می گذرد من خودم را برای امتحان مصاحبه  آماده کرده‌ام  و برای  شنبه

بلیت گرفته‌ام که به تهران بروم. چون امتحان مصاحبه در روز دوشنبه  ۲۱ تیرماه  که  مصادف با بیستم ماه

رمضان است برگزار  می‌شود،  انشاءالله که در امتحان مصاحبه هم قبول می شوم.

*********************************************************************

دوشنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱

امروز صبح به دانشکده رفتم و در حدود ساعت  ۷ بود که رفتم برای مصاحبه  اول. ۲ برگه به ما دادند که

می بایستی  مشخصات  خود را در آن بنویسم و من هم نوشتم که بعد از رسیدن سوالاتی از قبیل مسائل

روز و ایدئولوژی که در حدود ۴۵ دقیقه  طول کشید . بلند شدم و بیرون آمدم به علت  اینکه فردا مصادف

با بیست و یکم  ماه  رمضان  است  و تعطیل است عصری باید بروم و نتیجه مصاحبه  را بگیرم که تا

ساعتی  دیگر می‌روم . الان ساعت پنج بعد ظهر می‌باشد عصری رفتم و نتیجه مصاحبه را گرفتم که من  در

مصاحبه هم قبول شدم و باید روز چهارشنبه  برای معاینه به دانشکده بروم.

*********************************************************************

چهارشنبه ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱

صبحی به دانشکده رفتم در ساعت ۵/۷ سوار اتوبوس شدیم و برای معاینه به یکی از مرکز پزشکی ارتش

رفتیم و در این محل معاینات مختلفی  روی ما انجام  گرفت از قبیل جراحی(بازدید بدنی)، گوش حلق و

بینی، معاینه چشم،عکس برداری از قفسه سینه و پیشانی ، معاینه قلب و معاینه (آزمایش) ادرار که معاینه

اعصاب و روان هم باید فردا برویم به امید خدا.

*********************************************************************

پنجشنبه ۲۴ تیرماه ۱۳۶۱

امروز صبح برای معاینه اعصاب و روان  به مرکز پزشکی رفتیم که بعد از معاینه گفتند که بعداَ نتیجه کلی را

اعلام می‌کنند.

*********************************************************************

وصیت نامه
 

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت به دوستان و همکاران

با سلام به آقا امام زمان (عج) و درود به روان پک و پر فتوح حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

که در بهترین و حساسترین دوران زندگی ما به فریاد ما رسید و راه درست و صراط مستقیم را به ما نشان داد.

تا ما چقدر از این نعمت بی انتها بهره ببریم و سلام به شما دوستان و همکاران گرامی و کم توقعم.

شمایی که کلیه ماموریتها و وظایف خود را با کمترین توقع برای رضای خدا و راه او انجام می دهید .

هرگز ارزش کار خود را با چیزهای اندک پایین نیاورید.اجر، مزد و پاداش خود را از او بخواهید که ثروتش بی انتها و کرامتش بی حد و وصف می باشد.

با یکدیگر متحد باشید که در سایه اتحاد به همه اهداف مقدس خود که همانا برقراری نظام اسلامی در کل جهان میباشد خواهید رسید .

دوستانم ، مایی که ادعای سربازی امام زمان(عج) را داریم باید ارادتی خاص و مخلصانه نسبت به آقا و سرور خویش داشته باشیم.

حرکات و سکنات ما طوری باشد که آقا ما را به سربازی خویش قبول فرماید و ما افتخار این را داشته باشیم که در لشکر امام زمان(عج) باشیم.

امشب بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء تفألی به قرآن مجید زدم و استخاره ای کردم و آیات ۲۳۷ تا ۲۴۵ سوره مبارکه بقره آمد .

(۲۳۷- حافظوا علی الصلوات . . . و یبصط و الیه ترجعون -۲۴۵) برخود واجب دانستم تجدید وصیت کنم و وصیت نامه ام را از نو بنویسم.

قصد سفارش و توصیه را ندارم اما نکاتی است که باید حتماً تذکر بدهم .

و با این زبان الکن و قلم قاصر بگویم و بنویسم تا انشاءالله درآینده بعد از من آغازی باشد برای کلیه کسانی که هستند و از نعمات الهی استفاده می نمایند.

دوستان عزیزم! شهادتِ جدیری، آلیان برین و رضا یاسینی برای ما سرمشقی باشد و آغازی باشد برای تحولات درونی و ظاهری ما.

آنها رفتند و این خط پایانی ندارد و تک تک ما اگر لیاقتش را داشته باشیم و به این حد رسیده باشیم که خداوند ما را بپذیرد خواهیم رفت.

پس از کنون ، از همین حالا گریه و زاری را کنار بگذارید بیاید منطقی فکر کنید، به دانش خود بیفزائید.



ارسال نظر


آخرین خبرها