حاج قاسم اسطورهای خیالی و افسانهای نیست. او یک عشایر زاده است از نوادگان میرقربان، سرداری، که در عنفوان جوانی با نور ولایت پیوند میخورد و تا روزی که ناجوانمردانه به همراه ابومهدی المهندس ترور شد، کار دهها رستم و آرش را نه در عالم خیال، که در صحنهی عمل انجام میدهد.
- اسطورهای به نام حاج قاسم/ وقتی سکوت همرزم میشکند
- دَستِ راستِ ناخدایِ باخدایِ انقلاب
- اگر حاج قاسم نبود…
- بیشتر بخوانید:
به نام خدای قاصم …
حاج قاسم هم چنین، یک منشور است. هم، چون شیشهای شفاف که نور خدایی را تجزیه نموده و هر کسی، از هر زاویهای که نگاه کند، طیف خاصی از رنگ را میبیند. این نور برای یکی سرخ است و برای یکی نارنجی و برای دیگری زرد، یا سبز، یا آبی و بنفش…
این که هر کدام از ما، چه رنگی از این منشور را ببینیم، بسته به زاویهای است که ایستادهایم. قدرمسلم برای کسی که دستور ترور ناجوانمردانهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را داد، بازتاب نور از این منشور، با عشایری که حاج قاسم را در اوج جنگ با داعش و پروازهای مداوم بین ایران و عراق و سوریه، ناگهان در سیاه چادر خویش دیده، با او درد دل نموده و از خشکسالی نالیده و ظهر هنگام، بر سفرهای پارچهای و ساده نان و دوغ خورده، متفاوت است. هم چنان که این نور در ذهن یک فیلم ساز، یک شاعر، در خاطر رزمندهای افغان، یا شیوخ عشایر عراق که بر خلاف همهی سنتها و آیینهایشان، مهمان آنان را پیش چشمشان کشتهاند، یا در ذهن دخترکی ایزدی که در جهاد نکاح داعش به اسارت رفته و در بازار برده فروشان فروخته شده و توسط سردار دلها آزاد شده و در نگاه رئیس سابق سازمان سیا که اینک بر کرسی دیپلماسی امریکا تکیه زده و در ذهن ترامپ که برای فرار از استیضاح، دست به چنین جنایتی آلوده متفاوت است. حاج قاسم را باید چونان یک منشور دید.
- نرسیده به درب، دیدم حاج قاسم با پای برهنه بیرون آمد و با شتاب به سوی دیگر مصلی رفت. گویا مادر شهیدی از رفسنجان، که در بخش زنانه حضور داشت، پیغام داده بود که با حاج قاسم کار دارم و سردار را هنوز میبینم که، چون یک سرباز، با پای برهنه، چنان سراسیمه و با شتاب میدود که گویی فرماندهاش او را فراخوانده است. قاسم هنوز زنده است و در تاریخ ماندگار خواهد شد…
من سرباز دل ها را دوست دارم حاج قاسم روحت شاد🌹🌹