کد خبر: 61065 | زمان مخابره: 10:51:35 - پنجشنبه 11 شهریور 1395 | بدون نظر | |

عروس من شهادت است و گلوله ها عقدم را خواهند بست

به یاد شهید محمود(احمد) کمالی راینی از شهدای استان کرمان؛ عروس من شهادت است و گلوله ها عقدم را خواهند بست.

 

نام : محمود  (احمد)  کمالی راینی      

نام پدر:علی                                                 

تاریخ تولد ۱/۲/۱۳۴۳                      

محل تولد : راین                                            

 محل شهادت :آبادان                       

تاریخ شهادت :۱۳/۱۲/۶۵

8187

خاطراتی دربارۀ شهید محمود  (احمد)  کمالی راینی    

به گزارش نشانه نیوز، مادر شهید می گوید : محمود پسر سخت کوش و پر تلاشی بود . در تابستان که همه ی هم سن سالانش به تفریح می پرداختند ، محمود برای رفاه خانواده اش بر سرکوره های داغ و آتشین به کار می پرداخت ، به طوری که وقتی برمی گشت حتی توان خوردن نهار را نداشت . همیشه پول ناچیزی به خانه می آورد ، وقتی از او سوال می کردم پس حقوقت چیست ؟ به من بسته هایی را نشان می داد که در آن ها پارچه و لباس ورزشی و لوازم التحریر و … بود که برای اهالی روستا خریده بود .

هرگاه به او می گفتیم که باید ازدواج کنی ، می گفت : عروس من شهادت است و گلوله ها عقدم را خواهند بست و با پوششی از خون تازه خود را گرم خواهم کرد وشهادت را به آغوش خواهم کشید و در همهمه تشییع کنندگان پیکرم که اتومبیل تابوتم گلباران می شود ، مشت های خشمگین و گره کرده با تکبیر مرا بدرقه خواهند کرد .

وصیت نامه شهید  :

ابتدا یاد نامه ام را با شهادت به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد«ص» و ولایت مولی الموحدین حضرت علی «ع» شروع می کنم . خدایا تو شاهدی ، معبودا تو گواهی ، ای ستارگان و ای فضای خون رنگ خوزستان، شما همه شاهدید که من برای ادای وظیفه و برای یاری اسلام عزیزتر از جان  و برای انتقام خون شهدا پا به عرصۀ رزم نهادم. خدایا ! اینک که طریق جهاد را برگزیده ام ، اگر بنا هست در این راه به سویت پرواز کنم و در خون غوطه ور شوم ، در مرحله اول مرا از رذائل و آلودگی ها مبرا کن ، ظاهرم را به نور اطاعت و بندگی ات روشنایی و باطنم را به نور محبت و کبریائیت زینت ده ، قلب مرده ام را به نور شناخت و معرفت خود مزین کن ، از بندگانی قرارم ده که مصداق واقعی « من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا » باشم . در زمره افرادی محسوبم کن که مخاطب واقعی «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی » باشم .

مسئولین محترم ! ای کسانی که باید پاسدار این انقلاب باشید ، سعی و پیکار کنید در هر پستی که هستیدتا آمال انبیاء و شهدا را به جهان ابلاغ کنید که اگر خدای ناکرده در عملکرد خودتان قصور داشته باشید به خدا قسم مسئولید. ای انسانهاشما نمی توانیدبه تکامل برسیدمگراز طریق علم ودانش وعمل .

مادرم ! زحماتی را که در طول زندگی ام برایم کشیدی حلال کن تا مبغوض خدا نباشم . مادرم در این چند ساله جنگ و با شهادت فرزندت محمود فکر می کنم اکثر مسائل اسلام و قرآن را در رابطه با شهادت لمس کردی و شنیده ای ؛ و گمان نمی کنم در قاموس شهادت نقطه ابهامی برایت باقی باشد و به همین جهت نمی خواهم در رابطه با شهادت قلم فرسایی کنم ، ولی سجده شکر به جا آور که لیاقت این را داشتی که ثمره زندگیت را در راه قرآن و اسلام تقدیم کنی ، چه بسا کسانی هستند و مشتاق این تقدیر الهی اند ، ولی نصیبشان نمی شود ، مادرم دنیا دار آزمایش و امتحان است و گاهی در سختیها و گرفتاریها و غم و اندوه ها و از همه مهمتر مصیبت ها و آن هم از دست دادن فرزند امتحان می کند . همسر گرامی ام ! می دانم مدیون محبت های بی حد و حصر تو هستم (اگر چه در مدتی قلیل) می دانم خدمتی که در حقیقت می بایست بکنم نکردم ، ولی توبه اینگونه مسائل از دید ایثار و گذشت می نگریستی . به هر تقدیر حلالم کن و ان شاءالله در آخرت به هم خواهیم رسید. اما خواهرانم ! باور کنید هم اکنون که مشغول نوشتن هستم ، صحنه کربلا که زینب کبری «س» چگونه با حسینش وداع می کرد در ذهنم تداعی می شود و حال که عزم عرصه رزم را دارم ذره ای از طعم درد دلهای حسین «ع» و زینب «س» را می چشم و احساس می کنم . پس شما خواهرانم باید رسالت عظیم زینب کبری«س» را به جان و دل خریداری کنید و به احسن وجه با رفتار و کردار و گفتارتان به همه بفهمانید که اثر خون یک شهید در راه خدا چقدر عظیم است .      

عروج :

سرانجام این مجسمۀ تقوی و فضیلت برای کوچ به عالم اعلی و همنشینی با انبیا و اولیاء ، لباس شهادت پوشید و در تاریخ ۱۳/۱۲/۶۵ به میهمانی آسمانیان رفت .

سلام بر او و همه شهیدان راه حق باد .



ارسال نظر


آخرین خبرها