کد خبر: 62291 | زمان مخابره: 10:11:36 - دوشنبه 5 مهر 1395 | بدون نظر | |

فرماندهان شهیدی که هنوز هم غریبند

دوران افتخارآفرین دفاع مقدس یادآور شجاعت رزمندگان و ایثارگرانی است که با گذشت از جان و مال خود مسافر مسیر عزت و سرافرازی ملت ایران شدند و در این بین عده ای از آنان سردارانی بودند که برای دفاع از کشور شب و روز نداشتند، اما افسوس که هنوز هم ناشناخته و غریبند.

به گزارش نشانه نیوز، سرداران غریب استان البرز که هر کدام می توانند الگوئی از اخلاق، مردانگی، رشادت، وفاداری و اخلاص باشند، هنوز به نسل جدید به خوبی معرفی نشده اند و وظیفه ما است به کسانی که دفاع مقدس را درک نکرده اند، بگوئیم این ایثارگران برای امنیت امروز کشور، چه جانفشانی ها کرده اند.
سردارانی شهید نظیر شهید مهدی شرع پسند، شهید حاج یدالله کلهر، شهید حسین میررضی، شهید آجرلو و شهید غلامرضا کیانپور شهدایی بودند که از شهر کرج به جبهه ها رفتند، فرماندهی کردند و آسمانی شدند.
***سردار شهید مهدی شرع پسند
یک فرمانده دفاع مقدس واز همرزمان سردار شهید مهدی شرع پسند می گوید: این شهید والامقام معلم اخلاق بود به این معنی که اخلاق را بصورت تئوری تدریس نمی کرد بلکه با عمل خود اطرافیان را تحت تاثیر قرار می داد و در همه عرصه های خطر پیشتاز و جلودار قافله بود.
حاج علی کرمی از آغازین روزهای تشکیل سپاه کرج با برادر آقا مهدی شرع پسند آشنا شدم و هر چقدر این دوستی و صمیمیت افزایش می یافت متوجه خصوصیات اخلاقی ایشان مثل تواضع و فروتنی و دوری از کبر و غرور ایشان میشدم و در یک کلام این شهید سعی میکرد اخلاق و رفتار و عملکرد خود را دقیقا با موازین اسلامی و شرعی مطابقت دهد و در این راه موفق نیز بود.
با آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی و قائله کردستان این شهید با اولین گروه اعزامی از کرج به کردستان اعزام شد و بعنوان فرمانده گروه در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره معروف باشگاه افسران و پادگان ارتش حماسه ها آفرید و نقش تعیین کننده ای را ایفا کرد.
وی همچنین در اوائل تشکیل سپاه کرج بعنوان مسئول آموزش نظامی و سپس مسئول بسیج و بعد از مدتی بعنوان مسئول عملیات و جانشینی فرماندهی سپاه کرج انجام وظیفه کرد و پس از آغاز جنگ تحمیلی در دی ماه ۵۹ فرماندهی گروه اعزامی سپاه کرج به جبهه های گیلانغرب را بعهده گرفت و بعنوان مسئول محور آوزین گیلانغرب مشغول انجام وظیفه شد و در ۲ عملیات ایذایی فرماندهی عملیات را بعهده داشت که نتیجه این عملیات منجر به آزادسازی قله استراتژیک چغالوند بود که شهر گیلانغرب از دید و تیر مستقیم دشمن خارج گردید.
مجددا در سال ۶۰ به همان منطقه اعزام شده و در عملیات سراسری شهید رجایی و باهنر در محور سرپل ذهاب (تپه های کوره موش) در شهریور سال ۶۰ شرکت فعال داشت و در این عملیات به افتخار جانبازی نائل آمد.
آقا مهدی شرع پسند سپس در پاییز سال ۶۰ در عملیات طریق القدس (آزاد سازی شهر بستان )بعنوان فرمانده گردان و در سال ۶۱ در عملیات فتح المبین و عملیات بیت المقدس (آزاد سازی خرمشهر ) و عملیات رمضان حضور موثری داشت و بعنوان فرمانده گردان انجام وظیفه می کرد.
وی در عملیات رمضان از ناحیه دست مجروح شد و در عملیات والفجر مقدماتی بعنوان فرمانده تیپ عملیاتی سلمان فارسی از لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شرکت داشت و در این عملیات نیز از ناحیه پا مجروح شد و علیرغم مجروحیت های زیاد و متوالی لحظه ای از حضور در جبهه ها غفلت نکرد.
آقا مهدی در اوائل سال ۶۲ با تشکیل تیپ نبی اکرم (ص) در کرمانشاه بدرخواست فرمانده وقت این تیپ (سردار ناصح ) به غرب کشور اعزام شد و بعنوان فرمانده طرح و عملیات تیپ مشغول بکار گردید و در نهایت پس از تحمل مشقات فراوان جسمی و مجروحیت در منطقه چنگوله (چغاعسگر) در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

***سردار شهید حسین میررضی/ شهیدی که به شهدا عشق می ورزید
سردار ابوالفضل اسلامی، مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان البرز به بیان یکی از خاطرات خود از شهید سید حسین میررضی پرداخت و گفت: نامگذاری سپاه کرج به نام شهید ‘مهدی شرع پسند’ در واقع یادگار شهید سید سیدحسین میررضی است.
او در تشریح این خاطره اظهار داشت : شهید حاج سید حسین میررضی در تابستان سال ۱۳۶۳ به عنوان فرمانده واحد عملیات سپاه کرج معرفی شد.
وی ادامه داد: قبل از آن شهید حمید رضا گلکار فرمانده این واحد بود و حسین بهترین کسی بود که می توانست جای خالی حمید را پر کند و راه او را ادامه دهد.
سردار اسلامی گفت: ساختمان ستاد و فرماندهی سپاه کرج در مکان فعلی میدان سپاه تازه تأسیس بود فقط دو تا بلوک آن ساخته و آماده بهره برداری شده بود.
وی ادامه داد:یک روز در جلسه شورای فرماندهی روی نام پادگان سپاه کرج بحث و گفت و گو شد و هر کس یک اسمی را پیشنهاد می داد، حاج حسین اسم شهید مهدی شرع پسند را مطرح کرد ولی ظاهراً تعدادی از برادران، موافق نبودند و تصمیم قاطعی در جلسه گرفته نشد.
اسلامی در بخش دیگری از خاطرات خود آورده ‘من پیش سید علی ماندم و به او کمک می کردم، زمینه کار تمام شد، دوباره سید علی با مداد اسم دلنشین آقا مهدی را به خط قشنگ روی دیوار ترسیم کرد و سپس با قلم مو و رنگ نوشت: ‘پادگان سردار رشید اسلام مهدی شرع پسند’ و با آن خط سایه داد و خط بسیار درشت و زیبایی روی دیوار نمایان شد.
– خلاصه کار ما حدود ۲ الی ۳ ساعت طول کشید، در این حین برادر منصور سرپرست سپاه با خودرو از بیرون می آمد که وارد پادگان شد تا چشمش به نوشته روی دیوار افتاد توقف کرد و مکثی کرد و رو به من کرد و خندید و گفت: بلاخره کار خودتان را کردید و رفت داخل. من تا آن موقع از ماجرای بحث و گفت وگو چندان اطلاعی نداشتم.
حاج حسین میررضی آمد تا چشمش افتاد به اسم آقا مهدی با صدای بلند صلوات فرستاد و زد پشت سید علی موسوی و او را بغل کرد و بوسید و خسته نباشی و دستت درد نکنه گفت و خیلی خوشحال شد.
همرزم شهید میررضی در ادامه گفت: بعد من به حاج حسین گفتم، برادر منصور آمد و نوشته را دید و رفت داخل. گفت: خب چیزی نگفت؟ گفتم، نه ، فقط خندید و گفت: بلاخره کار خودتان را کردید؟ من احساس کردم از قبل هماهنگ نشده بود. گفت: مگر خبر نداری؟ گفتم: نه. گفت: آخه یک روز در جلسه شورای فرماندهی صحبت اسم پادگان شد عده ای نظر دادند که اسم پادگان به نام مسلم بن عقیل علیه السلام باشد و من هم با دلیل، اسم آقا مهدی را پیشنهاد دادم.
-ظاهراً به مزاج آنهایی که با آقا مهدی مشکل داشتند خوش نیامد و من هم گفتم اگر دیر بجنبم دیگر نامی از این شهدا در شهر مطرح نمی کنند. این بود ماجرای ما. من هم حاج حسین را بغل کردم و پیشانیش را بوسیدم و گفتم: ان شاء ا… با آقا مهدی محشور بشی. او هم با حالت خاصی گفت: ان شاء ا… .
-پادگان سردار رشید اسلام مهدی شرع پسند در سطح شهر جا افتاد و بعدها بچه های تبلیغات هم تابلوی نئونی به همراه عکس آقا مهدی تهیه کردند و روی سر در پادگان نصب کردند.

***شهید حاج یدالله کلهر انسان خودساخته ومهربان دفاع مقدس
درتوصیف بخشی از زندگی سردار شهید اسلام حاج یدالله کلهر آمده است که خاستگاه درخت تنومندی که بعد ها لاله های سرخ بسیاری در سایه روحیات و عواطفش رشد یافتند روستای بابا سلمان از توابع شهرستان شهریاربود.
تولدش به سال ۱۳۳۳در خانواده مذهبی از پدری که کار، جوهر وجودیش بود و مادری که درنگاه همگان به پارسایی و متانت معروف بود و در آن هنگام به رغم فقر شدید فرهنگی ناشی از سیاست های استعماری رژیم ستم شاهی ، خانواده ایی که شهید کلهر در آن پرورش یافت عمیقا مذهبی به طوری که عشق به خاندان اهل بیت و ائمه اطهار (ع) و مضامین معنوی و اسلامی در خون شهید موج می زد که گویا به جای شیر مادر از حب ولایت و دوستی خاندان پیامبر(ص) سیراب شده بود،دوران کودکی و نوجوانی شهید کلهر با پرورش و رشد عالی ترین صفات انسانی آمیخته بود.
در روستای محل سکونت او عده ای بهایی و یهودی سکونت داشتند که رفتار دیگر ساکنان با آنان چندان قابل تحمل نبوداما سردار شهید حاج یدالله کلهر به سادگی با آنان درآمیخت و به قدری به آنان محبت کرد که تعدادی از این افراد به دین اسلام مشرف شدند و در شهادت شهید گریه های آنان که مسلمان نبودند بسیار قابل توجه بود و کوه های اطراف بابا سلمان لبخند مهربانی را که شهید در تمام دوران زندگی بر لب داشت به خاطر دارد.
این لبخند یکی از مهمترین عوامل جذب همگان به سوی شهیدبود، توسل شهید کلهر از کودکی به ائمه اطهار (ع) زبانزد خاص و عام بود، پس از دوران تحصیل نهال قد کشیده وجود شهید تن به کار سپرد و در گرماگرم حوادث دوران با پتک بر مشکلات و سختی های زندگی کوفت ، روحی که چون آهن سرد به نظر می رسید در هنگام دیدار مردمان به چشمه ی لطیف و مصفا مبدل می گشت .
شهید کلهر تا زمان فرارسیدن انقلاب اسلامی به تدریج از تجارب ارزشمندی که بعد ها در مسیر زندگی پر پرکتش به یاریش آمد بهره مند شدو سرانجام با شروع امواج خروشان انقلاب دل و جان با این امواج سپرد.
نخستین صدای الله اکبر در دل شب های بابا سلمان از فراز گلدسته های مسجد روستا و حنجره کوچک یدالله کلهر برخاست .
شهید کلهر فعالانه در تمام صحنه های انقلاب حضور داشت و همواره با شجاعت و مردانگی پای دررکاب قافله خون وشهادت نهاده بود، ماحصل شرکتش در صحنه های انقلاب گلوله های در پای راستش بود .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دیگر کسی جلودار این سینه مالامال از عشق به امام راحل(ره) به نظام مقدس جمهوری اسلامی نبود.
کلهر دیگر آرام نداشت ، همواره در تکاپو برای اعتلای نهال خونین انقلاب بودو اما نقش اساسی شهید کلهر از سال ۵۸با پیوستن به سپاه آغاز شد.
او از میان تمام رنگ ها رنگ سبز سپاه را که قرار بود کفنش باشد و رنگ سرخ شهادت را که جاودانگیش را رغم می زد برگزید.
عاشقانه به سپاه پیوست و تنها انگیزه اش پیوستن به غافله راهیافتگان وصال بود، سریع در درگیری های کردستان درخط مقدم درگیری حضور یافت و تمام تلاش و توجه خود را معطوف به پاکسازی کوه های سرسبز کردستان از حضور ناپاک ایادی شیاطین بزرگ و کوچک کرد.
بی تردید تمام کوه های سربه فلک کشیده کردستان در برابر عظمت روح این بزرگوار شهامت بی حد و اندازه اش و گریه های خاشعانه شب های عبادتش سر خم می نمودند و عجب نبود اگر کوه در برابر صلابتش خود را حقیر حس کند.
پس از هجوم دشمن بعثی به ایران اسلامی کلهر وظیفه اصلی اش را شروع کرد ،تنها سه روز پس از ازدواجش با نگاهی مهربان و شرمساز،همسرش را به خانواده سپرد و رهسپار راهی شد که می دانست بازگشتی در آن نیست ،راهی که جاده پر افتخار تمام بندگان صالح خدا بود، خط سرخ شهادت.

***عطاءالله بحیرایی، شهید معلولی که پیشاپیش رزمندگان در عملیات ها بود
همرزم شهید عطاء الله بحیرایی گفت: این شهید با ویژگی خاص خود که همان معلولیت مادرزادی از ناحیه پا بود، با روحیه مقاوم خود در عملیات های مختلف، پیشاپیش رزمندگان حضور داشت.
سرهنگ پاسدار نادر ادیبی افزود: شهید عطاء الله بحیرایی جزو شهدایی است که با یک ویژگی خاص در دفاع مقدس حضور داشت و به شهادت رسید.
وی اظهار داشت: شهید بحیرایی با معلولیت مادرزادی و علیرغم فشارهای ناشی از این معلولیت و محدودیت های بسیار زیادی که برای ایشان وجود داشت با بیش از ۵۰ ماه حضور در جبهه در دوران دفاع مقدس حضور داشت که از جمله موضوعات ویژه ی پرداختن به این شهید است که نمونه ای از استقامت در راه خدا و تلاش و مجاهدت برای ملت ایران است.
ادیبی یکی از ویژگی های بارز و شاخص این شهید را علیرغم دارا بودن محدودیت های سخت جسمانی که حتی در راه رفتن هم خیلی مشکل داشت و با سختی زیادی مواجه بود، قرارگرفتن در پیشاپیش رزمندگان دانست و افزود: در عملیات نصر ۷ با اینکه این شهید شرایط جسمی سختی داشت در ارتفاعات دوپازا همراه با رزمندگان حضور یافت.
وی با اشاره به اینکه در والفجر ۸ نیز علیرغم آتش سخت دشمن در کنار رزمنده ها بود، اظهار داشت: یکی از خصوصیات ویژه و برجسته ی این شهید، روحیه پرنشاط و سرزنده گی بود که باعث تقویت روحیه رزمندگان نیز می شد.
ادیبی اضافه کرد: عطاء الله به خاطر شرایط ویژه خود به عنوان یک شخصیت منحصر به فردی در بین رزمندگان لشگر حضرت رسول (ص) شناخته می شد زیرا در طول دفاع مقدس جزو نوادر کسانی بود که یک همچنین ویژگی ظاهری و جسمانی در این حجم از عملیات ها حضور داشت.

***سردار شهید کیانپور/فرمانده ای که خود را راننده آمبولانس معرفی کرده بود
مادرش سردار شهید کیانپور پس از شهادت فرزندش گریه می کرد و می گفت که تا امروز نمی دانستم فرزندم فرمانده عملیات است.
همرزم و دوست دوران بچگی این سردار شهید می گوید: غلامرضا با وجود مشکلات و سختی های فراوان که در راه تأمین مخارج تحصیل بر سر راهش قرار داشت، در عرصه علم و دانش درخشید و توانست دیپلم خود را در ۲ رشته طبیعی و ریاضی کسب کند. با شدت یافتن جریان انقلاب، به صفوف مبارزان پیوست و در راهپیمایی ها، تظاهرات و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) همراه با مردم مسلمان، فعالانه شرکت کرد و در سقوط شهربانی کرج نقش اساسی و مهمی را داشت.
غلامرضا با پایان یافتن دوره خدمت نظام وظیفه، در سال ۱۳۶۰ لباس خاکی پوشید و عازم جبهه های نبرد شد. سپس به عضویت رسمی سپاه کرج درآمد و چون روح بی قرارش تاب ماندن نداشت، به جبهه های جنوب رفت و به دلیل استعداد و توانایی ویژه اش در واحد حفاظت اطلاعات لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به فعالیت ادامه داد.
وی در عملیات های ‘والفجر مقدماتی’ و ‘کربلای یک’ حضور چشمگیری داشت و در والفجر ۲ به سختی مجروح شد؛ بعد از عملیات بیت المقدس، همراه جمعی از نیروها، عازم سوریه و لبنان شد و مدت چهار ماه در آنجا، به مقابله با رژیم غاصب صهیونیستی پرداخت.
غلامرضا در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و ثمره آن ازدواج ۲ فرزند دختر است که اکنون ادامه دهندگان راه پدر در سنگر علم و دانش هستند.
غلامرضا کیانپور یکی از عاشقان و دلباختگان مکتب حسینی بود که در روز ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ در حالی که به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات، رزمندگان سلحشور لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع) برای اجرای عملیات کربلای ۵ به منطقه شلمچه اعزام شده بود، در اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن بعثی، سبکبال به بارگاه ملکوتی سید و سالار شهیدان بال و پر گشود.
۶۱۵۶/۱۵۳۵ خبرنگار: نوشین طهماسبی**انتشار دهنده:داریوش غفاری



ارسال نظر


آخرین خبرها