کد خبر: 66514 | زمان مخابره: 8:25:44 - یکشنبه 8 اسفند 1395 | بدون نظر | |

سردار کاجی در یادواره عملیات خیبر و بدر: امروز تداوم محور مقاومت خیبر و بدر، محور مقاومت سوریه است

سردار کاجی گفت: اگر ۲۰۰ سال هم برای شهدای این دو عملیات یادبود بگیریم، کم است، سه هزار نفر از بچه‌های ما در عملیات خیبر سوختند.

به گزارش نشانه نیوز، آئین گرامیداشت شهدای عملیات خیبر و بدر با عنوان «شبی در محضر شهدا» به همت پایگاه مقاومت شهدای بیت الله الحرام کرمان شامگاه شنبه ۷/۱۲/۹۵ در محل مسجد قائم کرمان برگزار شد.

 

در این آئین که با حضور خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران برگزار شد، سردار حسین کاجی از یادگاران دوران دفاع مقدس ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای بزرگوار اظهار کرد: ما در جنگ ۲۸۸۸ شبانه روز جنگ، مجروحیت، اسیر شدن، تشییع جنازه و سیاه پوش شدن نوعروسان را داشتیم.

وی با اشاره به برگزاری ۱۹ عملیات متوسط و ۱۲۵ عملیات کوچک در دوران دفاع مقدس افزود: دشمن بعثی بعد از فتح خرمشهر بیش از ۱۹ میلیون تله انفجاری برای رزمندگان ما کاشت.

این یادگار دوران دفاع مقدس با تشریح چگونگی اجرای برخی از عملیات‌های دفاع مقدس، گفت: طراحی عملیات خیبر و بدر به سمت بصره بود، در عملیات خیبر گلوله جای گلوله می‌خورد، از شدت آتش دشمن، آب آتش گرفته و زمین و زمان را دود فرا گرفته بود و از شدت صدای انفجار از گوش بچه‌ها خون بیرون می‌زد.

وی اظهار کرد: اگر ۲۰۰ سال هم برای شهدای این دو عملیات یادبود بگیریم، کم است سه هزار نفر از بچه‌های ما در عملیات خیبر سوختند.

سردار کاجی افزود: حرف از بچه‌هایی است که ذوب و پودر شدند و برخی هنوز جنازه‌هایشان پیدا نشده و این همه فداکاری برای این بود تا بچه‌ها بتوانند جزایر را حفظ کنند.

 

عضو گردان تخریب لشگر ۱۷ علی‌بن ابی طالب ادامه داد: در عملیات بدر آن قدر شرایط سخت بود که اگر دیر می‌جنبیدیم ۲۰ هزار نفر از بچه‌ها اسیر می‌شدند.

وی تصریح کرد: اگر آن محور مقاومت در عملیات خیبر و بدر نبود، امروز محور مقاومت در سوریه هم شکل نمی‌گرفت.

 

 

در کامپیوتر خدا همه چیز ثبت است

سردار کاجی با بیان اینکه در کامپیوتر خدا همه چیز ثبت است و گم نمی‌شود، گفت: شهدا برای ما پیام دارند و باید پیام شهدا را دریابیم.

وی با بیان این نکته که در عملیات بدر و خیبر اژدهای دشمن را در درون خفه کردیم تا بتوانیم جزایر را حفظ و آزاد کنیم، افزود: امروز هم اگر می‌خواهید اژدهای استکبار و یهود را نابود کنید، بی‌خوابی و گرسنگی و تشنگی باید تحمل کنید چرا که بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه.

سردار کاجی خاطر نشان کرد: امشب شهدا به شما پیام می‌دهند اگر تمام وجودتان خدایی شد آن گاه می‌شوید فرودگاه ملائکه الله؛ همچنان که شهدا همه‌ی وجودشان خدایی شده بود.

وی با اذعان به این که شهدا پای امام زمان و نایبش ایستادند، گفت: آن زمان حسن باقری خطاب به رزمندگان می‌گفت ۳۰-۴۰ سال دیگر عده‌ای خواهند آمد و خاک محل شهادت شما را به تبرک می‌برند.

این یادگار دوران دفاع مقدس تاکید نمود: یادواره گرفته‌ایم که بگوییم هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد.

وی افزود: در حلب روی دیوار خانه‌های شیعیان نوشته بودند تعرض به زن و بچه‌ی شما حلال است، رزمندگان ما با یاری امام زمان آن‌ها را از حوالی خانه‌های شیعیان راندند.

 

 

برای شناخت شهدا به سوریه و لبنان سفر کنید

سردار کاجی ابراز کرد: امروز عکس شهدای ما و سردار سلیمانی را در عراق به در و دیوارها می‌زنند، هزاران نفر زائر شهدای ما می‌شوند شما هم اگر می‌خواهید شهدا را بشناسید به لبنان و سوریه بروید.

وی با یادآوری خاطراتی از شهید محمد احمد مشلب که در اوج رفاه به همه مظاهر دنیایی پشت پا زد و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به شهادت رسید؛ گفت: او رزمندگان ما را الگوی خود معرفی کرده بود.

راوی و کارشناس تاریخ دفاع مقدس در ادامه افزود: در طول صد سال گذشته هیچ رئیس جمهوری به خفت صدام از دنیا نرفته او که امام در وصفش گفت صدام عرضه خودکشی هم ندارد.

وی تصریح کرد: اگر می‌خواهید چگونگی صدور انقلاب را در جنگ که امام وعده داده بود ببینید به سوریه و لبنان بروید.

سردار کاجی خاطر نشان کرد: امام وعده داده که جوانان ما بیت الله الحرام را فتح خواهند کرد همانطور که راه کربلا را باز کردند ان شاءالله این وعده امام هم محقق می‌شود و روزی را خواهیم دید که خانه خدا آزاد خواهد شد به شرط اینکه پای عهدی که با امام بستیم، بمانیم.

فرصت شناخت معارف شهدا در دولت‌های مختلف داده نشده است

این یادگار دوران دفاع مقدس افزود: ما هنوز شهدا را نشناخته‌ایم و اصلا این فرصت در دولت‌های مختلف داده نشده که از شهدا و معارف شهدا صحبت شود.

وی گفت: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به حضرت زهرا توصیه کرد برای ذکر تسبیحات، از تربت شهدا تسبیح درست کن؛ این جایگاه رفیع شهدا را بازگو می‌کند.

سردار کاجی با بیان اینکه حضرت آقا در هر شهری وارد می‌شوند، اول به زیارت شهدا می‌رود، افزود: تنها کسی که خدا خودش جانش را می‌گیرد، شهید است.

 

 

 

در ادامه‌ی این مراسم مادر بزرگوار شهید محمد معماریان از شهدای شهر مقدس قم به بیان خاطره‌ای ناب از فرزند شهیدش پرداخت و گفت:

روز اول محرم سال ۱۳۶۸ به اتفاق خانواده به یکی از روستاهای اطراف قم مسافرت کردیم و  در اثر حادثه‌ای به زمین افتادم، پس از حاضر شدن دکتر از درمانگاه منطقه، قرار شد به خاطر احتمال خون‌ریزی مغزی و به پیشنهاد پزشک، سریعاً‌ به قم منتقل شوم.

پس از درمان‌های اولیه و عکس‌برداری مشخص شد پایم دچار شکستگی گشته و احتیاج به گچ گرفتن دارد، ولی از گچ گرفتن خودداری کرده و با مراجعه به پیرمرد شکسته‌بندی به نام حاج محمد، پای خود را بسته و درد را تحمل می‌کردم و به توصیه پزشک معالج به استراحت پرداختم تا پایم جوش خورده و شکستگی برطرف گردد.

در روز هشتم محرم با عصا سوار بر ماشین شده و درمسجدالمهدی(ع) واقع در بلوار محمّدامین(ص) حاضر شده و به خانم‌هایی که برای آماده سازی تدارک پذیرایی از  عزاداران حسینی در شب عاشورا زحمت می‌کشیدند کمک کرده و به منزل برگشتم.

روز تاسوعا نیز عصا زنان به مسجد رفته و کمک کردم. در شب عاشورا نماز جماعت را به حال نشسته خواندم و منتظر مراسم سینه‌زنی شدم، تا آن که نوحه‌خوانی و عزاداری شروع شد. در این هنگام حالم به شدت منقلب گشته و به سیدالشهدا(ع) و حضرت زهرا(ع) متوسل شدم و از ایشان شفای خود را خواسته و عرض کردم:

یا امام حسین ! اگر این مقدار زحمت من، قابل قبول شماست، شما از خدا بخواهید به من شفا بدهد و اگر من تا صبح فردا شفا یابم و پایم به زمین برسد، دیگ‌های مسجد المهدی(ع) و دیگ‌های مربوط به عزاداریت را در منزل عمه‌ام خواهم شست.

شب خواب دیدم در مسجدالمهدی(ع) هستم و می‌گویند: هیأتی به  مسجد می‌آید، با خود گفتم: بروم  ببینم چه کسانی هستند؟

 

دیدم هیأتی فوق‌العاده منظم با لباس‌های سفید، سربندهای مشکی و کفنی تقریباً خون‌آلود به گردن، وارد مسجد شدند و شهید سید محمد سعید آل طه نوحه‌خوانی می‌کنند و بقیه سینه می‌زنند.

 

 

با خود گفتم:سیدمحمد که شهید شده بود! یک مرتبه متوجه شدم فرزند شهیدم (محمد معماریان) نیز در جلوی هیأت حرکت می‌کنند و بقیه هم از دوستانش هستند. به این ترتیب، برایم مسلم شد که هیأت مربوط به شهداست.

بعد از اتمام سینه‌زنی، فرزند شهیدم جمعیت را دور زد و کنار پرده به طرفم آمد و همدیگر را در آغوش گرفتیم. در این هنگام یکی دیگر از شهیدان آمده و گفت: سلام حاج‌خانم! خدا بد ندهد! چه شده  است؟

محمد گفت: نه! مادر من مریض نیست، مادر، این‌ها چیست (که به پایت) بسته‌ای؟

گفتم: چیزی نیست، چند روزی است پایم درد می‌کند و با عصا راه می‌روم ان‌شاءالله خوب می‌شود.

شالی که شهید به پایم بست و شفا گرفتم

محمد گفت: مادر جان چند روزی است که با دوستان به کربلا رفتیم، از ضریح امام حسین(ع) شال سبزی برای شما آورده‌ام و  می‌خواستم به دیدن شما بیایم ولی دوستان گفتند، صبر کن با هم برویم و امشب که شب عاشورا بود،‌ رفتیم به زیارت امام خمینی(ره) و آمده‌ایم تا نمازصبح را در مسجدالمهدی(ع) همراه با زیارت عاشورا بخوانیم و شما را ببینیم و برگردیم.

در این هنگام دستش را بالا آورد و از سر تا پای مرا دست کشید، باندها را از پایم باز کرد و شال سبز ضریح مطهر را به جای آن بست و گفت: مادر، پایت خوب شده است و اگر هم مقداری درد می‌کند از عضله است که آن هم خوب می‌شود…

در همین حال از خواب بیدار و دچار اضطراب شدم و قدرت تکلم نداشتم. قبل از برخاستن و مشاهده پا، با خود گفتم: ببینم خواب دیده‌ام یا واقعیت بوده است?

وقتی که نگاه کردم، دیدم تمام باندها باز شده و به جای آن، شال سبزی به پاهایم بسته شده است. بلند شده و متوجه شدم پایم کاملاً خوب شده است.‌ اهل منزل را مطلع کردم و برای انجام نذر شستن دیگ‌ها، به طرف مسجد رفتم.

با حضورم در مسجد، بانوانی که مرا می‌شناختند، گفتند: شما که نمی‌توانستید راه بروید، الان چه شده است؟گفتم: «من امروز صبح شفا گرفتم».

 

خانم‌های حاضر، شال معطر را گرفته و می‌بوسیدند و یکی ازخانم‌ها که اتفاقاً مدت‌ها به سردردی مزمن، مبتلا بود آن را به سر خود کشید و گفت: به سر می‌بندم تا  ان‌شاءالله خوب شوم و سرم درد نگیرد، همان لحظه سرش خوب شد.

دیدار با حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی(ره)

خبر در سطح شهر پیچید واز طرف حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی(ره)، فرزند معظم‌له به ملاقاتم آمده و با مشاهده شال سبز معطر، از من دعوت کردند خدمت آن مرجع عظیم‌الشأن برسم.

روز دوازدهم محرم به اتفاق خانواده به محضر آیت‌الله العظمی گلپایگانی(ره) رسیدیم و جریان را عرض کرده و شال را خدمت آن بزرگوار تقدیم کردیم.

آن مرد بزرگ شال را بوسیدند و فرمود: بوی جدم حسین(ع) را می‌دهد، بعد چند بار دوباره آن را بوسیدند و گریستند و فرمودند: شما قدر این شال را بدانید و کمی از این شال را به من بدهید که این سند و اثری از مقام شهداست و در تاریخ چنین چیزی نادر و کم نظیر است.

بعد از آن دستور فرمودند تربت مخصوصی را که قبلاً توسط بعضی از علما برایشان آورده حاضر کنند، وقتی آن را آوردند، فرمود:

یک مقدار از این تربت رابه شما می‌دهم، کمی از شال را با تربت در شیشه‌ای بریزید و به مریض‌ها بدهید، ان‌شاءالله خداوند شفا می‌دهد.

به لطف خدا و برکت سیدالشهدا بیش از ده‌ها نفر از مریض‌هایی که بعضاً از دکترها جواب ردّ گرفته و بعضی از آن‌ها نیز برای درمان به خارج کشور رفته ولی نتیجه‌ای نگرفته بودند، از آب متبرّک آن شیشه استفاده کرده و شفا یافتند.

در خاتمه‌ی این مراسم ذکر مصیبت به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.

خشاب نیوز: www.kheshabnews.ir



ارسال نظر


آخرین خبرها